امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Salve

sæv sæv sælv / / sɑːv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
ضماد، مرهم، مرهم تسکین‌دهنده، (مجازاً) داروی تسکین‌دهنده، ضماد گذاشتن، تسکین دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a salve for his conscience
- مایه‌ی آرامش وجدان او
- He tried to salve his conscience by giving money to the poor.
- با دادن پول به فقیران کوشید که وجدان خود را آرام کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد salve

  1. noun ointment for relief of pain or illness
    Synonyms: aid, balm, cerate, counterirritant, cream, cure, dressing, emolient, help, liniment, lotion, lubricant, medication, medicine, remedy, unction, unguent
  2. verb soothe
    Synonyms: alleviate, ally, assuage, balm, becalm, calm, calm down, cool off, ease, heal, mollify, pacify, pour oil on, quiet, relieve, settle, smooth down, soften, still, take the edge off, take the sting out of, unburden, untrouble

ارجاع به لغت salve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «salve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/salve

لغات نزدیک salve

پیشنهاد بهبود معانی