امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Same

seɪm seɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb pronoun A1
یکسان، یکنواخت، همان‌چیز، همان، همان کار، همان‌جور، به‌ همان اندازه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- I eat the same food as you do.
- من همان خوراکی را می‌خورم که تو می‌خوری.
- the same day
- همان‌ روز
- He repeated the same answer.
- همان پاسخ پیشین را تکرار کرد.
- He is the very same man who came last night.
- این درست همان مردی است که دیشب هم آمد.
- She has the same age as her husband.
- او هم‌سن شوهرش است.
- I have the same taste as you do.
- من با شما هم‌سلیقه هستم.
- Mother and daughter have the same black eyes.
- مادر و دختر چشمان سیاه مشابه دارند.
- The two projects are very much the same.
- آن دو طرح تا حد زیادی شبیه به هم هستند.
- We must not expect to be all happy in the same degree.
- نباید انتظار داشته باشیم که همه به یک میزان دلشاد باشیم.
- Iraj and I have the same kind of car.
- اتومبیل‌های ایرج و من یکجورند.
- They are both in love with the same girl.
- هر دو عاشق یک دختر هستند.
- They are all in the same class.
- آن‌ها همه در یک کلاس هستند.
- They are both the same to me.
- هر دو برایم یکسان هستند.
- Don't speak to me at the same time.
- هم‌زمان با من حرف نزنید.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد same

  1. adjective alike, identical
    Synonyms: aforementioned, aforesaid, carbon, carbon-copy, clone, coequal, comparable, compatible, corresponding, ditto, double, dupe, duplicate, equal, equivalent, indistinguishable, interchangeable, in the same manner, like, likewise, look-alike, related, same difference, selfsame, similar, similarly, synonymous, tantamount, twin, very, Xerox
    Antonyms: different, inconsistent, polar, unlike
  2. adjective unchanging
    Synonyms: changeless, consistent, constant, invariable, perpetual, unaltered, unchanged, unfailing, uniform, unvarying
    Antonyms: changing, inconsistent, variable, wavering

Collocations

Idioms

  • by the same token

    به‌همین‌طریق، به‌همین‌دلیل، همین‌طور

    به همین دلیل، بنابراین، همین‌طور

  • in the same breath

    در آن واحد، در یک دم، در همان لحظه

    بلافاصله

  • one and the same

    عیناً یکجور، همان

  • the same old story

    1- همان آش و همان کاسه 2- چیز مکرر

  • be in the same boat

    در وضعیت (ناخوشایند) مشابهی بودن، دچار همان مخمصه بودن، شرایط نامطلوب یکسانی داشتن

ارجاع به لغت same

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «same» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/same

لغات نزدیک same

پیشنهاد بهبود معانی