معنی sand-blind به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈsænd ˌblaɪnd ˈsænd ˌblʌɪnd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

کم‌سو (چشم)، کورموشی، نیمه‌کور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The sand-blind athlete trained to compete in the Paralympic Games.

- این ورزشکار نیمه‌کور برای شرکت در بازی‌های پارالمپیک تمرین می‌کرد.

- The sand-blind driver caused a major accident on the highway.

- راننده‌ی کورموشی باعث تصادف شدیدی در بزرگراه شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sand-blind

adjective Having greatly reduced vision

Synonyms: dim-sighted, near-blind, purblind, visually-impaired, visually challenged

ارجاع به لغت sand-blind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «sand-blind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sand-blind

لغات نزدیک sand-blind

- sand verbena
- sand wedge
- sand-blind
- sand-cast
- sandal

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی