امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sandy

ˈsændi ˈsændi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective B1
ماسه‌ای، شنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a sandy beach
- کرانه‌ی شنی
- Money is too sandy a foundation on which to base a marriage.
- پول شالوده‌ی لرزانی است که نمی‌توان ازدواج را بر آن استوار کرد.
- sandy hair
- موی حنایی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sandy

  1. adjective Containing sand; said especially of soil
    Synonyms: sabulous, arenaceous, light, loose, permeable, porous, easy-to-work, easily-worked, friable, granular, flaxen, sandlike, powdery, arenarious, gritty, arenose, tophaceous
  2. adjective Sand colored; said especially of the hair
    Synonyms: fair-haired, fair, blond, light, light-haired, towheaded, reddish, carrot-red, carroty, sandy-red, sandy-flaxen, sun-bleached, faded
  3. noun
    Synonyms: brownish, plucky, shifting, unstable

ارجاع به لغت sandy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sandy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sandy

لغات نزدیک sandy

پیشنهاد بهبود معانی