امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sanitary

ˈsænəteri ˈsænətri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more sanitary
  • صفت عالی:

    most sanitary

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بهداشتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- sanitary inspector
- بازرس اداره‌ی بهداشت
- It is not sanitary to let flies sit on food.
- بهداشتی نیست که بگذاریم مگس روی خوراک بنشیند.
- The hospital's sanitary conditions were deplorable.
- شرایط بهداشتی بیمارستان‌ها تأسف‌آور بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sanitary

  1. adjective clean, germ-free
    Synonyms: healthful, healthy, hygienic, prophylactic, purified, salubrious, sanative, sterile, uncontaminated, uninfected, unpolluted, unsullied, wholesome
    Antonyms: dirty, diseased, polluted, unsanitary

ارجاع به لغت sanitary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sanitary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sanitary

لغات نزدیک sanitary

پیشنهاد بهبود معانی