امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sausage

ˈsɑːsɪdʒ ˈsɒsɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sausages

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable A2
غذا و آشپزی سوسیس
- I love the taste of sausage in my breakfast sandwich.
- عاشق طعم سوسیس در ساندویچ صبحانه‌ام هستم.
- The butcher recommended the chicken sausage for grilling.
- قصاب برای کباب کردن سوسیس مرغ را پیشنهاد کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sausage

  1. noun A small nonrigid airship used for observation or as a barrage balloon
    Synonyms: banger, bratwurst, frankfurter, blimp, kielbasa, liverwurst, pepperoni, rolliche, wienerwurst, wurst, sausage balloon

ارجاع به لغت sausage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sausage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sausage

لغات نزدیک sausage

پیشنهاد بهبود معانی