امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scorched

ˈskɔːrt͡ʃt skɔːt͡ʃt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    scorches
  • وجه وصفی حال:

    scorching
  • صفت تفضیلی:

    more scorched
  • صفت عالی:

    most scorched

معنی

بوداده، سوخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scorched

  1. verb Become superficially burned
    Synonyms: seared, singed, scored, slammed, roasted, slashed, slapped, scourged, scathed, lashed, excoriated, drubbed, blistered
    Antonyms: froze, frozen
  2. verb Burn slightly and superficially so as to affect color
    Synonyms: burnt, singed, seared, shrivelled, roasted, withered, toasted, charred, scourged, scathed, blackened, scalded, parched, lambasted, excoriated, dry, blistered
  3. verb To burn superficially so as to discolor or damage the texture of.
    Synonyms: burnt
  4. adjective Dried out by heat or excessive exposure to sunlight
    Synonyms: adust, baked, parched, sunbaked

ارجاع به لغت scorched

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scorched» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scorched

لغات نزدیک scorched

پیشنهاد بهبود معانی