امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scotch

skɑːtʃ skɒtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    scotches

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive adjective
ویسکی اسکاتلندی، (با حرف بزرگ) اسکاتلندی، چاک،خراش، زخم، چاک دادن، زخمی کردن، له کردن، مسدودکردن، مانع غلتیدن شدن، مردد بودن، نوار چسب اسکاچ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to scotch a rumor
- شایعه‌ای را خفه کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scotch

  1. noun An incision, a notch, or a slight cut made with or as if with a knife
    Synonyms: score, scratch, slash
  2. verb Hinder or prevent (the efforts, plans, or desires) of
    Synonyms: thwart, stop, queer, spoil, block, foil, cross, frustrate, baffle, bilk
  3. adjective Careful in the use of material resources
    Synonyms: economical, frugal, sparing, canny, chary, provident, prudent, saving, thrifty, stinting
  4. adjective Of or relating to or characteristic of Scotland or its people or culture or its English dialect or Gaelic language
    Synonyms: scots, scottish
  5. noun Whiskey distilled in Scotland; especially whiskey made from malted barley in a pot still
    Synonyms: scotch-whiskey, scotch-whisky, malt-whiskey, malt-whisky, Scotch malt whiskey, Scotch malt whisky

Collocations

  • the scotch

    مردم اسکاتلند، اسکاتلندی‌ها

ارجاع به لغت scotch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scotch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scotch

لغات نزدیک scotch

پیشنهاد بهبود معانی