معنی scrapbook به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈskræpbʊk ˈskræpbʊk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

آلبوم، دفتر (حاوی عکس، بریده‌ی روزنامه‌ها و ...)، مرقع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- I love flipping through my old scrapbook and reminiscing about the good times.

- من عاشق ورق زدن آلبوم قدیمی‌ام و یادآوری روزهای خوب هستم.

- My grandmother's scrapbook is filled with black-and-white photographs from her youth.

- آلبوم مادربزرگم پر از عکس‌های سیاه‌وسفید دوران جوانی او است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scrapbook

noun That which has been collected

Synonyms: portfolio, memorabilia, clippings, notebook

ارجاع به لغت scrapbook

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «scrapbook» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scrapbook

لغات نزدیک scrapbook

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند