امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scrimmage

ˈskrɪmɪdʒ ˈskrɪmɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive verb - intransitive
غوغا، داد‌وبیداد، هنگامه، کشمکش، در تکاپو بودن، دست‌وپنجه نرم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scrimmage

  1. noun A noisy riotous fight
    Synonyms: fight, scuffle, struggle, confusion, battle, scramble, contest, melee, game, play, practice, scrap, row, scrabble, skirmish, battle-royal

ارجاع به لغت scrimmage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scrimmage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scrimmage

لغات نزدیک scrimmage

پیشنهاد بهبود معانی