امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scrubby

ˈskrʌbi ˈskrʌbi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
گمنام، تمیز، پاک‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scrubby

  1. adjective Showing signs of wear and tear or neglect
    Synonyms: bedraggled, broken-down, decaying, decrepit, dilapidated, dingy, down-at-heel, faded, mangy, rundown, scruffy, seedy, shabby, shoddy, sleazy, tattered, tatty, threadbare, tacky, ratty
  2. adjective Lacking excellences
    Synonyms: inferior
  3. adjective Inferior in size or quality
    Synonyms: scrawny, stunted
  4. adjective Sparsely covered with stunted trees or vegetation and underbrush
    Synonyms: scrabbly

ارجاع به لغت scrubby

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scrubby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scrubby

لغات نزدیک scrubby

پیشنهاد بهبود معانی