امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sculpture

ˈskʌlptʃər ˈskʌlptʃə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sculptured
  • شکل سوم:

    sculptured
  • سوم‌شخص مفرد:

    sculptures
  • وجه وصفی حال:

    sculpturing
  • شکل جمع:

    sculptures

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B1
مجسمه‌سازی، پیکرتراشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Sculpture is a tangible art
- مجسمه‌سازی یک هنر ملموس است
- Fine Arts is a generic term for subjects such as painting, music and sculpture
- هنر فاخر عبارتی عام است برای هنرهایی نظیر نقاشی، موسیقی و مجسمه‌سازی
verb - transitive
سنگتراشی کردن
- Rocks which are sculptured by a river.
- صخره‌هایی که رودخانه آن‌ها را دیس‌دار کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sculpture

  1. verb form a three-dimensional art object
    Synonyms: carve, cast, chisel, cut, engrave, fashion, hew, model, mold, sculp, sculpt, shape

ارجاع به لغت sculpture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sculpture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sculpture

لغات نزدیک sculpture

پیشنهاد بهبود معانی