امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Searching

    ˈsɜrːtʃɪŋ ˈsɜːtʃɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      searched

    • شکل سوم:

      searched

    • سوم‌شخص مفرد:

      searches

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    جست‌وجوکننده، بازرسی‌کننده، سخت، کامل

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - a searching wind
    - باد سوزدار
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد searching

    1. adjective probing
      Synonyms: curious, experimental, exploratory, fact-finding, inquiring, inquisitive, penetrating, seeking, sharp, studious

    لغات هم‌خانواده searching

    ارجاع به لغت searching

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «searching» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/searching

    لغات نزدیک searching

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار