امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Seated

ˈsiːtɪd ˈsiːtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    seats
  • وجه وصفی حال:

    seating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
نشسته، جای‌گرفته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Ladies and gentlemen, please be seated.
- خانم‌ها و آقایان، لطفاً بنشینید.
- Remain seated until the aircraft has come to a complete stop.
- لطفاً تا توقف کامل هواپیما، روی صندلی بمانید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد seated

  1. verb Place ceremoniously or formally in an office or position
    Synonyms: settled, installed, sat, invested, ushered, stooled, stationed, situated, sited, roomed, fixed, rested, placed, lounged, established, housed, floored, centered, based, inducted, ensconced
    Antonyms: moved, displaced, removed
  2. adjective (of persons) having the torso erect and legs bent with the body supported on the buttocks
    Synonyms: situated, located, settled, installed, established, rooted, set, sitting, fitted in place, placed, arranged, accommodated with seats
    Antonyms: standing
  3. verb To cause to take a sitting position
    Synonyms: sat

Idioms

  • be seated (or take a seat)

    1- نشستن، جای گرفتن 2- (امر) بفرمایید بنشینید، بنشین!، بتمرگ!

لغات هم‌خانواده seated

ارجاع به لغت seated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «seated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/seated

لغات نزدیک seated

پیشنهاد بهبود معانی