امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Sectarian

    sekˈteriən sekˈteəriən
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    noun adjective
    تیره‌ای، فرقه‌ای، حزبی، فرقه‌گرای، کوته‌بین

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد sectarian

    1. adjective narrow-minded, exclusive
      Synonyms:
      limited provincial insular hidebound dogmatic rigid bigoted fanatical clannish factional partisan parochial local cliquish fanatic doctrinaire nonconformist nonconforming dissident skeptical splinter schismatic small-town
      Antonyms:
      broad-minded liberal broad nonsectarian
    1. noun person who is narrow-minded
      Synonyms:
      fanatic supporter zealot adherent partisan bigot extremist disciple radical rebel revolutionary dogmatist dissenter nonconformist heretic separatist cohort true believer misbeliever schismatic dissident maverick satellite
      Antonyms:
      liberal nonsectarian

    ارجاع به لغت sectarian

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sectarian» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sectarian

    لغات نزدیک sectarian

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی