امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Seeded

ˈsiːdəd ˈsiːdɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    seeds
  • وجه وصفی حال:

    seeding

معنی

بذردار، بازیکن سابقه‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد seeded

  1. verb Place (seeds) in or on the ground for future growth
    Synonyms: sown, germinated, broadcasted, sowed, strewn, planted, scattered
  2. adjective Sprinkled with seed
    Synonyms: sown
  3. adjective (of the more skilled contestants) selectively arranged in the draw for position in a tournament so that they meet each other in later rounds
    Antonyms: unseeded

ارجاع به لغت seeded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «seeded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/seeded

لغات نزدیک seeded

پیشنهاد بهبود معانی