امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Seem

siːm siːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    seemed
  • شکل سوم:

    seemed
  • سوم‌شخص مفرد:

    seems
  • وجه وصفی حال:

    seeming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B1
به‌ نظر آمدن، نمودن، وانمود شدن، وانمود کردن، ظاهر شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Today, Ahmad seemed very happy.
- احمد امروز خیلی خوشحال به‌نظر می‌رسید.
- She seemed tired.
- به‌نظر می‌رسید که خسته است.
- He seems to know the truth.
- چنین می‌کند که از واقعیت آگاه است.
- I seem to have lost my watch.
- مثل اینکه ساعت خود را گم کرده‌ام.
- There seems no point in going.
- ظاهراً رفتن بی‌معنی است.
- It seems he was there too.
- احتمالاً او هم آنجا بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد seem

  1. verb appear; give the impression
    Synonyms: assume, be suggestive of, convey the impression, create the impression, give the feeling of, give the idea of, have the appearance of, have the aspects of, have the earmarks of, have the features of, have the qualities of, hint, imply, insinuate, intimate, look, look as if, look like, look to be, make a show of, pretend, resemble, show, show every sign of, sound, sound like, strike one as being, suggest
    Antonyms: be real

ارجاع به لغت seem

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «seem» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/seem

لغات نزدیک seem

پیشنهاد بهبود معانی