امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Self-care

    ˌselfˈker ˌselfˈkeə
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    شکل نوشتاری دیگر این لغت: self care

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    خودمراقبتی، خودپایی (هر فردی از دانش، مهارت، و توان خود به‌عنوان یک منبع استفاده می‌کند تا به‌طور مستقل از سلامت خود مراقبت کند.)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - Self-care is essential for maintaining mental health.
    - خودمراقبتی برای حفظ سلامت روان ضروری است.
    - Practicing self-care can improve overall well-being.
    - تمرین خودمراقبتی می‌تواند تندرستی کلی را بهبود بخشد.
    noun uncountable
    مراقبت از خود
    - She prioritizes self-care in her daily routine.
    - او در برنامه‌ی روزانه‌‌اش، مراقبت از خود را در اولویت قرار می‌دهد.
    - He learned that self-care is not selfish, but necessary.
    - او آموخت که مراقبت از خود خودخواهانه نیست، بلکه ضروری است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت self-care

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «self-care» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-care

    لغات نزدیک self-care

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار