معنی self-complacent به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌselfkəmˈpleɪsnt ˌselfkəmˈpleɪsnt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ازخودراضی، خودپسند، خودپسندانه‌ (رفتار و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- His self-complacent attitude made it difficult for others to approach him with new ideas.

- نگرش ازخودراضی او باعث می‌شد دیگران نتوانند با عقاید جدید به او نزدیک شوند.

- Despite his self-complacent demeanor, he was constantly seeking validation from others.

- علی‌رغم رفتار خودپسندانه‌اش، دائماً به دنبال تأیید دیگران بود.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت self-complacent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «self-complacent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-complacent

لغات نزدیک self-complacent

- self-colored
- self-command
- self-complacent
- self-composed
- self-conceit

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی