امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Self-important

selfɪmˈpɔːrtnt selfɪmˈpɔːtnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خود‌بزرگ‌بین، خودبرتربین، متکبر، خودپسند، خودشیفته، خودستا، پر‌نخوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The self-important celebrity acted as though the world revolved around him.
- این سلبریتی خود‌بزرگ‌بین طوری رفتار می‌کرد که انگار دنیا دور او می‌چرخد.
- The self-important boss never listened to the ideas or opinions of his employees.
- رئیس خودپسند هرگز به ایده‌ها یا نظرات کارمندان خود گوش نمی‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد self-important

  1. adjective conceited
    Synonyms: arrogant, bigheaded, cocky, egotistical, full of hot air, immodest, know-it-all, overbearing, pompous, puffed up, smug, stuck up, swollen-headed, vain, vainglorious

ارجاع به لغت self-important

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-important» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-important

لغات نزدیک self-important

پیشنهاد بهبود معانی