امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Self-service

selfˈsɜrːvɪs selfˈsɜːvɪs
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از self-serve به‌ جای self-service استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun uncountable B1
سلف‌سرویس، خویش‌یار (پمپ‌بنزین یا رستوران و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a self-service cafeteria
- کافه‌تریای سلف‌سرویس
- The self-service kiosk at the airport allowed passengers to check in and print their boarding passes without waiting in line.
- باجه‌ی خویش‌یار در فرودگاه به مسافران این امکان را می‌داد که بدون منتظر ماندن در صف، وارد شوند و کارت پرواز خود را چاپ کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد self-service

  1. Synonyms: buffet, self-serve, smorgasbord {compare full-service}

ارجاع به لغت self-service

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-service» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-service

لغات نزدیک self-service

پیشنهاد بهبود معانی