امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Self-starter

    selfˈstɑːrtər ˌselfˈstɑːtə
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    (فرد) مستقل، خودکفا، مبتکر، پرکار، خودکار، کوشا، سخت‌کوش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - Our team needs more self-starters who can take charge and lead by example.
    - تیم ما به افراد سخت‌کوش بیشتری نیاز دارد که بتوانند مسئولیت را بر عهده بگیرند و الگوبرداری کنند.
    - The self-starter finished the project ahead of schedule without any guidance.
    - فرد خودکفا پروژه را زودتر از موعد مقرر بدون هیچ راهنمایی به پایان رساند.
    noun countable
    استارتر، استارت (خودرو)
    - A reliable self-starter is essential for quickly starting small engines.
    - یک استارتر معتبر برای راه‌اندازی سریع موتورهای کوچک ضروری است.
    - The mechanics installed a new self-starter to ensure the car starts smoothly every time.
    - مکانیک‌ها استارتری جدید نصب کردند تا مطمئن شوند که ماشین هربار به‌راحتی روشن می‌شود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت self-starter

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «self-starter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-starter

    لغات نزدیک self-starter

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند