امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Self-sufficiency

ˌselfsəˈfɪʃnsi ˌselfsəˈfɪʃnsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
خوبسندگی، خودبسی، استغنا، خودکفایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The government encourages self-sufficiency by providing grants to small businesses.
- دولت خودکفایی را با اعطای کمک مالی به کسب‌وکارهای کوچک ترویج می‌دهد.
- Building a community based on self-sufficiency requires cooperation.
- ساختن جامعه‌ای بر پایه‌ی خودکفایی مستلزم مشارکت است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد self-sufficiency

  1. noun The capacity to manage one's own affairs, make one's own judgments, and provide for oneself
    Synonyms: self-reliance, independence, autonomy, self-determination, self-direction

ارجاع به لغت self-sufficiency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-sufficiency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-sufficiency

لغات نزدیک self-sufficiency

پیشنهاد بهبود معانی