امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Seller

    ˈselər ˈselə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      sellers

    معنی و نمونه‌جمله

    noun countable B1
    فروشنده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The seller said that the house was in excellent condition.
    - فروشنده گفت که خانه در شرایط بسیار خوبی است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد seller

    1. noun person who gives object in exchange for money
      Synonyms: agent, auctioneer, businessperson, dealer, marketer, merchant, peddler, representative, retailer, sales help, salesperson, shopkeeper, storekeeper, trader, tradesperson, vendor
      Antonyms: buyer

    ارجاع به لغت seller

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «seller» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/seller

    لغات نزدیک seller

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار