امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Semicircle

ˈsemiˌsɜrːkl ˈsemiˌsɜːkl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
نیم‌دایره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The math teacher explained how to find the area of a semicircle.
- معلم ریاضی نحوه‌ی پیدا کردن مساحت نیم‌دایره را توضیح داد.
- The artist painted a beautiful sunset using a semicircle as the horizon.
- این هنرمند غروبی زیبا را با استفاده از یک نیم‌دایره به‌عنوان افق نقاشی کرد.
noun
نیم‌دایره (شی یا چیدمان)
- The students sat in a semicircle around the teacher for story time.
- دانش‌آموزان دور معلم به‌صورت نیم‌دایره برای زمان قصه‌گویی نشستند.
- The rainbow formed a semicircle in the sky after the rain.
- رنگین‌کمان بعداز باران یک نیم‌دایره در آسمان تشکیل داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد semicircle

  1. noun A plane figure with the shape of half a circle
    Synonyms: arc, hemicycle, semicircumference, half a circle, 180 degrees, half-moon

لغات هم‌خانواده semicircle

ارجاع به لغت semicircle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «semicircle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/semicircle

لغات نزدیک semicircle

پیشنهاد بهبود معانی