معنی sensuality به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌsent͡ʃəˈwæləti ˌsenʃʊˈælɪti

معنی

noun

( sensualism =) شهوانیت، نفسانیت، نفس‌گرایی، هوسرانی، شهوت‌پرستی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sensuality

noun The quality or condition of being sensual

Synonyms: sexuality, voluptuousness, sensationalism, sexiness, appetite, ardor, suggestiveness
noun The quality or condition of being sensuous

Synonyms: sensualism, voluptuousness, sensuousness, sensualness
noun A preoccupation with the body and satisfaction of its desires

Synonyms: animalism, animality, carnality, fleshliness, physicality

ارجاع به لغت sensuality

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «sensuality» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sensuality

لغات نزدیک sensuality

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند