امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sentimental

ˌsentəˈmentl ˌsentəˈmentl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more sentimental
  • صفت عالی:

    most sentimental

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
احساساتی، حساس، عاطفه‌ای، ناشی از احساسات یا عاطفه، برانگیزنده احساسات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- my sentimental attachment to my dead father's glasses
- دلبستگی عاطفی من به عینک پدر مرحومم
- a scientific as opposed to a sentimental evaluation
- یک ارزیابی علمی در مقابل یک ارزیابی عاطفی
- the sentimental appeal of his paintings
- جاذبه‌ی عاطفی نقاشی‌هایش
- for sentimental reasons
- به دلایل عاطفی
- a sentimental journey
- یک مسافرت خیال‌انگیز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sentimental

  1. adjective emotional, romantic
    Synonyms: affected, affectionate, corny, demonstrative, dewy-eyed, dreamy, effusive, gushing, gushy, idealistic, impressionable, inane, insipid, jejune, languishing, lovey-dovey, loving, maudlin, moonstruck, mushy, nostalgic, overacted, overemotional, passionate, pathetic, rosewater, saccharine, sappy, schmaltzy, silly, simpering, sloppy, slushy, soapy, soft, softhearted, sugary, sweet, syrupy, tearful, tear-jerking, tender, touching, vapid, visionary, weepy
    Antonyms: hard-hearted, indifferent, pragmatic, unemotional, unromantic, unsentimental

ارجاع به لغت sentimental

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sentimental» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sentimental

لغات نزدیک sentimental

پیشنهاد بهبود معانی