امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Serf

sɜːrf sɜːf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
برده، زارع بی‌زمین و فقیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد serf

  1. noun slave
    Synonyms: bondservant, bondsman/woman, chattel, laborer, peon, servant, vassal, villain, villein

ارجاع به لغت serf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «serf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/serf

لغات نزدیک serf

پیشنهاد بهبود معانی