معنی set one's teeth به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom

عزم خود را جزم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- He knew he had to set his teeth and confront his fears if he wanted to overcome them.

- او می‌دانست که اگر می‌خواهد بر ترس‌هایش غلبه کند، باید عزم خود را جزم کند و با آن‌ها مقابله کند.

- She set her teeth and vowed to do whatever it took to succeed.

- عزم خود را جزم کرد و قول داد که برای موفقیت هر کاری که لازم است انجام دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت set one's teeth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «set one's teeth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/set-ones-teeth

لغات نزدیک set one's teeth

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی