امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Setoff

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
وزنه‌ی تعادل، برابرساز، جبران‌ساز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
تاوان، غرامت، وام متقابل، دین متقابل، ادعای متقابل
noun
رجوع شود به: offset
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد setoff

  1. noun Structure where a wall or building narrows abruptly
    Synonyms: offset, set back
  2. noun Something to make up for loss or damage
    Synonyms: amends, compensation, indemnification, indemnity, offset, quittance, recompense, redress, reimbursement, remuneration, reparation, repayment, requital, restitution, satisfaction

ارجاع به لغت setoff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «setoff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/setoff

لغات نزدیک setoff

پیشنهاد بهبود معانی