امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shackle

ˈʃækl ˈʃækl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    shackled
  • شکل سوم:

    shackled
  • سوم‌شخص مفرد:

    shackles
  • وجه وصفی حال:

    shackling
  • شکل جمع:

    shackles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
پابند، دستبند، قید، مانع، پابند زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the shackles of ignorance
- قید و بند ناشی از جهالت
- a group of people shackled by poverty and superstition
- گروهی از مردمی که فقر و خرافات دامن‌گیر آنان شده بود
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shackle

  1. noun restraint
    Synonyms: bracelet, chain, cuff, electronic ankle bracelet, fetter, handcuff, irons, leg-iron, manacle, rope, trammel
  2. verb restrain
    Synonyms: bind, chain, confine, cuff, fetter, handcuff, hog-tie, hold, hold captive, manacle, put a straitjacket on, secure, tie up, trammel

ارجاع به لغت shackle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shackle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shackle

لغات نزدیک shackle

پیشنهاد بهبود معانی