امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shade

ʃeɪd ʃeɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    shades
  • وجه وصفی حال:

    shading
  • شکل جمع:

    shades

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb B1
سایه، حباب چراغ یا فانوس، آباژور، سایه‌بان، جای سایه‌دار، اختلاف جزئی، سایه رنگ، سایه‌دار کردن،سایه افکندن، تیره کردن، کم کردن، زیر‌وبم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- It is cooler in the shade.
- در سایه هوا خنک‌تر است.
- under the shade of a walnut tree
- در زیر سایه‌ی درخت گردو
- various shades of yellow
- سایه‌های مختلف رنگ زرد
- shades of opinion
- نظریاتی که با هم اختلاف کمی دارند
- There was a shade of sadness in her voice.
- صدای او دارای اثرات خفیفی از اندوه بود.
- a shade better
- یک ذره بهتر
- Big trees shade the shack.
- درختان تنومند بر کلبه سایه می‌اندازند.
- shaded avenues
- خیابان‌های پرسایه
- With her hand she shaded her eyes from the glaring light.
- با دست چشمان خود را از نور زننده حفظ کرد.
- shaded eyebrows
- ابروان مداد‌کشیده (یا وسمه‌کشیده)
- He shaded the picture's background with a pencil.
- زمینه‌ی عکس را با مداد سایه زد.
- shades of atomic war!
- مرا به یاد جنگ اتمی می‌اندازد!
- gray shading off into black
- خاکستری که کم‌کم سیاه می‌شود
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shade

  1. noun dimness
    Synonyms: adumbration, blackness, coolness, cover, darkness, dusk, gloominess, obscuration, obscurity, penumbra, screen, semidarkness, shadiness, shadow, shadows, umbra, umbrage
    Antonyms: brightness, light
  2. noun blind, shield
    Synonyms: awning, canopy, cover, covering, curtain, screen, veil
  3. noun color, hue
    Synonyms: brilliance, cast, saturation, stain, tinge, tint, tone
  4. noun slight difference
    Synonyms: amount, cast, dash, degree, distinction, gradation, hint, nuance, proposal, semblance, soupçon, spice, streak, suggestion, suspicion, tincture, tinge, trace, variation, variety
    Antonyms: gap
  5. noun ghost
    Synonyms: apparition, bogey, haunt, manes, phantasm, phantom, revenant, shadow, specter, spirit, umbra, wraith
  6. verb shut out the light
    Synonyms: adumbrate, be overcast, blacken, cast a shadow, cloud, cloud over, cloud up, conceal, cover, darken, deepen, dim, eclipse, gray, hide, inumbrate, mute, obscure, overshadow, protect, screen, shadow, shelter, shield, shutter, tone down, umbrage, veil
    Antonyms: open

Phrasal verbs

Collocations

  • shades of (something)

    ندای حاکی از درک شباهت میان دوچیز

  • the shades

    1- تاریکی فزاینده 2- عالم اموات، دنیای مردگان 3- ارواح مردگان

Idioms

  • in (or into) the shade

    1- به تاریکی، به درون سایه 2- دچار تنزل رتبه یا گم‌نامی

ارجاع به لغت shade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shade

لغات نزدیک shade

پیشنهاد بهبود معانی