امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Shadowban

    ˈʃædoʊbæn ˈʃædəʊbæn
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    شکل نوشتاری دیگر این لغت: shadow ban

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    verb - intransitive verb - transitive
    کامپیوتر در سایه محدود شدن، به‌طور نامحسوس محدود شدن، در سایه محدود کردن، به‌طور نامحسوس محدود کردن (در شبکه‌های اجتماعی)
    اصطلاحات و لغات مربوط به کامپیوتر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - He realized he was shadowbanned when his followers stopped seeing his content on their feeds.
    - وقتی که فالوورهایش محتوای او را در فیدهایشان مشاهده نکردند، متوجه شد که در سایه محدود شده است.
    - The algorithm can detect spammy behavior and automatically shadow ban accounts.
    - این الگوریتم می‌تواند رفتار هرزنامه‌ای را تشخیص دهد و به‌طور خودکار حساب‌ها را به‌طور نامحسوس محدود کند.
    noun countable
    کامپیوتر محدودیت در سایه، محدودیت نامحسوس (در شبکه‌های اجتماعی)
    - I think I might be under a shadowban on Instagram because my posts aren't getting any likes.
    - فکر می‌کنم ممکن است در اینستاگرام تحت محدودیت در سایه باشم زیرا پست‌های من لایک نمی‌خورند.
    - The shadow ban on my TikTok account has resulted in a significant decrease in views.
    - محدودیت نامحسوس روی حساب TikTok من باعث کاهش چشمگیر بازدیدها شده است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت shadowban

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «shadowban» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shadowban

    لغات نزدیک shadowban

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند