امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shallow

ˈʃæloʊ ˈʃæləʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    shallower
  • صفت عالی:

    shallowest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
کم‌ژرفا، کم‌عمق، کم‌آب، سطحی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a shallow pool
- استخر کم‌ژرفا
- a shallow well
- چاه کم‌عمق
- a shallow study of the causes of addiction
- پژوهشی سطحی درباره‌ی علل اعتیاد
- shallow breathing
- نفس کوتاه
verb - transitive
کم عمق کردن
- Silt has shallowed the canal.
- گل و لای آبراه را کم‌ژرفا کرده است.
verb - intransitive
کم عمق شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shallow

  1. adjective not deep
    Synonyms: cursory, depthless, empty, flat, hollow, inconsiderable, sand bar, shelf, shoal, slight, superficial, surface, trifling, trivial, unsound
    Antonyms: deep
  2. adjective unintelligent, ignorant
    Synonyms: cursory, empty, empty-headed, farcical, featherbrained, flighty, flimsy, foolish, frivolous, frothy, half-baked, hollow, idle, inane, lightweight, meaningless, paltry, petty, piddling, puerile, simple, sketchy, skin-deep, slight, superficial, surface, trifling, trivial, uncritical, unthinking, vain, wishy-washy
    Antonyms: aware, considered, deep, intelligent, thoughtful

ارجاع به لغت shallow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shallow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shallow

لغات نزدیک shallow

پیشنهاد بهبود معانی