امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shank

ʃæŋk ʃæŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    shanked
  • شکل سوم:

    shanked
  • سوم‌شخص مفرد:

    shanks
  • وجه وصفی حال:

    shanking
  • شکل جمع:

    shanks

معنی

noun verb - intransitive
ساق پا، ساق جوراب، (کالبدشناسی) درشت نی، قصبه کبری، ساقه، میله (بدنه ستون و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shank

  1. noun The limb of a creature
    Synonyms: long shank, foreleg, early-evening, not late, not time to go, quite early
  2. noun The narrow part of the shoe connecting the heel and the wide part of the sole
    Synonyms: stem, crus, leg, waist, meat, shaft, shin, stalk
  3. noun Lower part of the leg extending from the hock to the fetlock in hoofed mammals
    Synonyms: cannon

Idioms

ارجاع به لغت shank

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shank» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shank

لغات نزدیک shank

پیشنهاد بهبود معانی