امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Sharp-eyed

    ˈʃɑːrpaɪd ˈʃɑːpaɪd
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    تیزچشم، تیزبین

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - The sharp-eyed hawk swooped down from the sky to catch its prey.
    - شاهین تیزچشم از آسمان فروجهید تا طعمه‌اش را شکار کند.
    - The sharp-eyed photographer captured the perfect moment with his camera.
    - این عکاس تیزبین با دوربینش لحظه‌ای عالی را ثبت کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد sharp-eyed

    1. adjective Having keen eyesight
      Synonyms: keen-eyed, argus-eyed, hawk-eyed, keen-sighted, lynx-eyed, quick-sighted, sharp-sighted
    2. adjective Keenly perceptive or alert; - Leonard Bacon
      Synonyms: quick-sighted, sharp-sighted

    ارجاع به لغت sharp-eyed

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sharp-eyed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sharp-eyed

    لغات نزدیک sharp-eyed

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار