امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shinny

ˈʃɪni ˈʃɪni
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - intransitive
( shinney =) بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود، چوب‌بازی هاکی، شینی‌بازی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shinny

  1. verb Climb awkwardly, as if by scrambling
    Synonyms: clamber, scramble, shin, skin, struggle, sputter
  2. noun A simple version of hockey played by children on the streets (or on ice or on a field) using a ball or can as the puck
    Synonyms: shinney

ارجاع به لغت shinny

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shinny» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shinny

لغات نزدیک shinny

پیشنهاد بهبود معانی