امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shitty

ˈʃɪt̬i ˈʃɪt.i
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    shittier
  • صفت عالی:

    shittiest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ناپسند بد، تخمی، گند، مزخرف، گهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The weather has been really shitty all week.
- در تمام این هفته هوا واقعاً مزخرف بوده است.
- His attitude made the meeting even more shitty than it already was.
- نگرش او باعث شد که جلسه حتی از آنچه قبلاً بود، تخمی‌تر شود.
adjective
ناپسند (پر از) مدفوع، گه، فضله
- He stepped in a shitty puddle and grimaced at the smell.
- او در یک گودال پر از مدفوع قدم گذاشت و از بوی آن اخم‌هایش در هم رفت.
- She refused to walk on the shitty path littered with animal waste.
- او از راه رفتن در مسیر مزخرف مملو از فضولات حیوانات خودداری کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت shitty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shitty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shitty

لغات نزدیک shitty

پیشنهاد بهبود معانی