امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shrewd

ʃruːd ʃruːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective C2
زیرک، ناقلا، باهوش، حیله‌گر، موذی، زرنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a shrewd businessman
- سوداگر زرنگ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shrewd

  1. adjective clever, intelligent
    Synonyms: acute, argute, artful, astucious, astute, brainy, cagey, calculating, canny, crafty, cunning, cutting, deep, discerning, discriminating, farsighted, foxy, heady, ingenious, inside, in the know, judicious, keen, knowing, on the inside, on top of, penetrating, perceptive, perspicacious, piercing, probing, profound, prudent, quick-witted, sagacious, savvy, sensible, shark, sharp, slick, slippery, sly, smart, smooth, streetwise, tricky, underhand, up on, wily, wise, wised up
    Antonyms: foolish, frivolous, naive, stupid, unthinking

ارجاع به لغت shrewd

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shrewd» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shrewd

لغات نزدیک shrewd

پیشنهاد بهبود معانی