امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shut Up

ˈʃətˈəp ʃʌtʌp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    shut up
  • شکل سوم:

    shut up
  • سوم‌شخص مفرد:

    shuts up
  • وجه وصفی حال:

    shutting up

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - intransitive verb - transitive informal B2
ساکت کردن یا شدن، خفه کردن یا شدن، دهن بستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- When the argument escalated, she told him to just shut up and listen.
- وقتی مشاجره بالا گرفت، بهش گفت که دهنتو ببند و گوش کن.
- He wanted to express his opinion, but she quickly said, "Shut up already!"
- می‌خواست نظرش رو بگه، اما اون سریع گفت: «خفه شو!"»
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shut up

  1. verb be or make quiet
    Synonyms: bottle up, choke, dry up, dummy up, fall silent, gag, hold tongue, hush, keep trap shut, muzzle, pipe down, quiet, quieten, quit chattering, shush, silence, soft-pedal, still, stop talking
    Antonyms: speak, talk
  2. phrasal verb I don't believe it!
    Synonyms: no way!

Collocations

  • shut up shop

    1- (مثلاً جمعه‌ها یا شب‌ها) مغازه را بستن، تعطیل کردن 2- برای همیشه بستن، به کار و کاسبی خاتمه دادن

Idioms

  • shut up like a clam

    (عامیانه) ناگهان از سخن باز ایستادن، از گفتن خودداری کردن

ارجاع به لغت shut up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shut up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shut-up

لغات نزدیک shut up

پیشنهاد بهبود معانی