امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sidestep

ˈsaɪdstep ˈsaɪdstep
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive verb - intransitive
(خود را) کنار کشیدن، به یک سو رفتن، کنار رفتن، جاخالی دادن، (مجازی) طفره رفتن، شانه خالی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- to sidestep responsibility
- از مسئولیت شانه خالی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sidestep

  1. verb dodge
    Synonyms: avoid, bypass, dance around, ditch, duck, elude, escape, evade, fudge, get around, get out of, give the slip, go around, juke, pussyfoot, put the move on, shake, shake off, shirk, skip out on, skirt, weasel

ارجاع به لغت sidestep

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sidestep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sidestep

لغات نزدیک sidestep

پیشنهاد بهبود معانی