معنی sideward به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈsaɪdwəd ˈsaɪdwəd

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: sidewards

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به یک سوی، به یک طرف، مورب، در یک جهت، یک‌ور، به پهلو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The car skidded sideward on the icy road.

- ماشین در جاده‌ی یخ‌زده به یک طرف سر خورد.

- The tree branches bent sideward in the strong wind.

- شاخه‌های درخت در باد شدید به پهلو خم شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت sideward

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «sideward» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sideward

لغات نزدیک sideward

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی