معنی silica به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈsɪlɪkə ˈsɪlɪkə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

سیلیکا (اکسید سیلیسیم که فراوان‌ترین ترکیب اکسیدی موجود در پوسته‌ی زمین است)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Quartz is predominantly made up of silica molecules.

- کوارتز عمدتاً از مولکول‌های سیلیکا تشکیل شده است.

- Silica is used in the production of glass.

- از سیلیکا در تولید شیشه استفاده می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد silica

noun A white or colorless vitreous insoluble solid (SiO2); various forms occur widely in the earth's crust as quartz or cristobalite or tridymite or lechatelierite

Synonyms: silicon-oxide, silicon dioxide

ارجاع به لغت silica

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «silica» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/silica

لغات نزدیک silica

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی