امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Six

sɪks sɪks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sixes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun A1
شماره شش، شش، ششمین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- six boys
- شش پسر
- a six-man team
- یک تیم شش نفری
- The two friends are at sixes and sevens.
- میانه‌ی آن دو رفیق به‌هم خورده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد six

  1. noun A playing card or domino or die whose upward face shows six pips
    Synonyms: hexad, sextet, sextuplet, hexagon, 6, six-spot, vi, hexagram, sixer, sise, semester, Captain Hicks, half a dozen, sestet
  2. adjective Denoting a quantity consisting of six items or units
    Synonyms: hexadic, hexagonal, 6, semestral, senary, vi, sextuple, half-dozen
  3. verb
    Synonyms: sextuple

Idioms

  • at sixes and sevens

    (عامیانه) 1- شلوغ، درهم و برهم 2- مخالف یکدیگر

ارجاع به لغت six

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «six» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/six

لغات نزدیک six

پیشنهاد بهبود معانی