امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Skedaddle

skɪˈdædl skɪˈdædl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - intransitive
فرار کردن، گریختن، پا به فرار گذاردن، باعجله رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skedaddle

  1. verb flee
    Synonyms: blow, bolt, clear out, dart, dash, decamp, expedite, fly, fly the coop, get a move on, go like lightning, hasten, hightail it, hurry, hurry up, hustle, leave, make haste, make oneself scarce, make time, make tracks, move, move fast, race, run, rush, scamper, scat, scoot, scurry, shake a leg, speed, split, spur, step on it, take off, vamoose, whiz, zip

ارجاع به لغت skedaddle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skedaddle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skedaddle

لغات نزدیک skedaddle

پیشنهاد بهبود معانی