امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Skirting

ˈskɜːrtɪŋ ˈskɜːtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    skirted
  • شکل سوم:

    skirted
  • سوم‌شخص مفرد:

    skirts

معنی

noun
(پارچه)دامنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skirting

  1. verb Extend on all sides of simultaneously; encircle
    Synonyms: sidestepping, evading, hedging, ducking, rimming, dodging, ringing, bordering, edging, eluding, parrying, circumventing, environing, bypassing, fudging, avoiding, surrounding
  2. verb Avoid; get around
    Synonyms: detouring, circumventing, circumnavigating, bypassing
    Antonyms: meeting, facing
  3. verb Border; be on the edge
    Synonyms: verging, rimming, margining, fringing, edging, bounding, bordering
    Antonyms: centering
  4. adjective Being all around the edges; enclosing
    Synonyms: encircling

ارجاع به لغت skirting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skirting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skirting

لغات نزدیک skirting

پیشنهاد بهبود معانی