امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Skittish

ˈskɪtɪʃ ˈskɪtɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
چموش، رم‌کننده، لاسی، اهل حال، تغییر‌پذیر، ترسو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a skittish horse
- اسب رموک
- to become skittish
- چموش شدن، رمیدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skittish

  1. adjective very nervous
    Synonyms: agitable, alarmable, capricious, changeable, combustible, dizzy, edgy, excitable, excited, fearful, fickle, fidgety, flighty, frivolous, giddy, harebrained, high-strung, irresponsible, jumpy, lightheaded, lively, peppy, playful, restive, scatterbrained, sensitive, spirited, undependable, unreliable, volative, whimsical, zippy
    Antonyms: calm, collected, easy-going, laid-back, unworried

ارجاع به لغت skittish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skittish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skittish

لغات نزدیک skittish

پیشنهاد بهبود معانی