امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Slippery

ˈslɪpri ˈslɪpri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    slipperier
  • صفت عالی:

    slipperiest

توضیحات

همچنین می‌توان از slippy به‌ جای slippery استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
لیز، لغزنده، بی‌ثبات، دشوار، لغزان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Snow and ice have made roads slippery.
- برف و یخ جاده‌ها را لیز کرده‌اند.
- a slippery fish
- ماهی لیز
- a slippery situation
- وضع دگرگون‌پذیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slippery

  1. adjective smooth, slick
    Synonyms: glacé, glassy, glazed, glistening, greasy, icy, like a skating rink, lubricious, lustrous, perilous, polished, satiny, silky, sleek, slimy, soapy, unctuous, unsafe, unstable, unsteady, waxy, wet
    Antonyms: dry, unslippery
  2. adjective uncertain, unreliable
    Synonyms: cagey, changeable, crafty, cunning, devious, dishonest, duplicitous, elusive, evasive, false, fly-by-night, foxy, inconstant, insecure, mutable, shifty, slick, slithery, smooth, sneaky, treacherous, tricky, two-faced, unpredictable, unsafe, unstable, unsteady, untrustworthy, variable
    Antonyms: certain, definite, reliable, stable

لغات هم‌خانواده slippery

ارجاع به لغت slippery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slippery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slippery

لغات نزدیک slippery

پیشنهاد بهبود معانی