امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sludgy

sˈlədʒi sˈlədʒi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
غلیظ، پرتراکم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The sludgy soup sat on the stove.
- سوپ غلیظ روی اجاق بود.
- The sludgy mixture of paint created a unique texture on the canvas.
- مخلوط غلیظ رنگ، بافت منحصربه‌فردی را روی بوم ایجاد کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sludgy

  1. adjective Of, relating to, or covered with slime
    Synonyms: miry, mucky, oozy, slimy, slushy

ارجاع به لغت sludgy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sludgy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sludgy

لغات نزدیک sludgy

پیشنهاد بهبود معانی