گذشتهی ساده:
snappedشکل سوم:
snappedسوم شخص مفرد:
snapsوجه وصفی حال:
snapping(از بیماری یا نومیدی یا شکست و غیره) بهبودی حاصل کردن، بهبود یافتن
بههیچوجه، اصلاً، ابداً، نه حتی یک ذره
ملاحظهی کسی را نکردن، بیاعتنایی کردن، مراعات نکردن
به کسی تندی و تحکم کردن، تشر زدن
(بهسرعت) هوش آمدن، از بیهوشی در آمدن، بهتر شدن، رو به بهبودی گذاشتن
(ناگهان) خبردار ایستادن، از جا پریدن، متوجه شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snap» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snap